English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2894 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
not only he came but U نه تنها امد بلکه
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
for the future <adv.> U برای آینده
ex nunc U برای آینده
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
I wonder what lies in store for me in the future. U من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
i was reserved for it U تنها برای من مقدر شده بود
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. U این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
This is the only way to guarantee that ... U تنها راه برای تضمین این است که ...
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
archive U فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
upwards compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatible U طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
race glass U دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
to paynize wood U چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
bay U یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
rather U بلکه
not i but he U نه من بلکه او
haply U بلکه
microsoft U اتصالات پایگاه داده به اینترنت و پست الکترونیکی به ویژه برای کاربران ویندوز
lifting body U هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
T committee U انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
yea U بلکه رای مثبت
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
runs U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run U اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
non procedural language U بلکه یک مجموعه قواعدی وضع میکند که اعمال می شوند
parapherna U بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
gold lace [braids] U گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
MMX U قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
necessaries U در CLمنحصر به مایحتاج اولیه زندگی نبوده بلکه به وضع زن و اطفال بستگی دارد
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced. U زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
this day U امروز
it is nowrooz to day U امروز
to day U امروز
toad eater U امروز
today U امروز
distributed load U نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
Today me, tomarrow thee. <proverb> U امروز من,فردا تو .
today of all days U مخصوصا امروز
This very day . U همین امروز
nowaday U مال امروز
this d. a week U یک هفته از امروز
this morning U امروز بامداد
there was no mail to day U امروز کاغذنداشتیم
he wears a new suit to day U امروز جامه
after mentioned U پس آینده
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
there was no mail to day U امروز پست نبود
he is in to day U امروز در خانه است
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
A week from today U هفت روز پس از امروز
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
i have no work today U امروز کاری ندارم
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
in the near future U در آینده نزدیک
sustainable <adj.> U آینده گرا
morrow [Old English] U فردا [ آینده]
after ages ادوار آینده
doctor-to-be U پزشک آینده
future-oriented <adj.> U آینده گرا
dead-end job U شغلی بی آینده
fear of the future U وحشت از آینده
remote future U آینده دور
not now or ever U نه اکنون و نه در آینده
present maid prospective bride U دوشیزه امروز عروس فردا
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
She wont show up today. U امروز پیدایش نمی شود
My voice is not clear today. U صدایم امروز صاف نیست
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> U کار امروز به فردا مفکن
romaika U رقص ملی یونان امروز
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
Delays are dangerous. <proverb> U کار امروز به فردا مینداز.
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز را به فردا نیانداز
Have you had a blowle movement today ? U شکمتان امروز کار کرده ؟
He is in no condition (not fit)to work. U امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
the press of modern life U فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
romaic U زبان بومی یونان امروز
sustainable <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
future-oriented <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
time will tell U در آینده معلوم می شود
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
a rosy future U آینده امید بخشی
in the long run <idiom> U آینده دور،درآخر
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Today is my lucky day. U امروز روز خوش بیاری من است
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
It is foul weather today . U امروز هوا خیلی گند است
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
We had a nice long walk today. U امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
It is a cool day today. U امروز هوا خنک کرده است
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
I am in an exuberant mood today . U امروز خیلی کیفم کوک است
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
do you want it done to day U ایا میخواهید امروز کرده شود
She was off hand with me today. U امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
discontinuous wefts U پودهای منقطع [این نوع پودگذاری در تمام عرض فرش قرار نگرفته، بلکه بسته به نوع بافت و طراحی در اندازه مختلف بکار می رود.]
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
Take no thought of the morrow. U نگران فردا [آینده] نباش.
to mortgage one's future U خسارت زدن به آینده خود
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
So what's today? U امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
The future of the team is shrouded in uncertainty. U آینده این تیم بلاتکلیف است.
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . U فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
The subsidy will be phased out next year. U یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projected U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
projects U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
One of these fin days . U انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
prospect [of something] U آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] U آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> U آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
Any reform of the pension law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the insurance law must be left to the future. U هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
This must not happen in future at any cost. U در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
recluse U تنها
recluses U تنها
single-handed U تنها
just U تنها
solitarily U تنها
only U تنها
unique U تنها
lone U تنها
exclusive U تنها
uniquely U تنها
out in the cold <idiom> U تنها
by one,s self U تنها
sole U تنها
by yourself U تنها
single U تنها
unaccompanied U تنها
lonely U تنها
loneliest U تنها
lonelier U تنها
merest U تنها
mere U تنها
soles U تنها
solus U تنها
alone U تنها
by oneself U تنها
siolus U تنها
solos U تنها
solo U تنها
single handed U تنها
single line U خط تنها
by it self U تنها
solitary U تنها
soli U تنها خوانان
sole argument U تنها دلیل
lonesome U تنها وبیکس
strand U تنها گذاشتن
to pull a lone oar U تنها کارکردن
aside U صحبت تنها
asides U صحبت تنها
he alone went U تنها اورفت
strands U تنها گذاشتن
sole U شالوده تنها
lone electron U الکترون تنها
leave alone U تنها گذاردن
soles U شالوده تنها
Do not leave me alone. U من را تنها نگذار.
read only U تنها خواندنی
sole U تنها انحصاری
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com